جدول جو
جدول جو

معنی گواه گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

گواه گرفتن
کسی را شاهد قرار دادن
تصویری از گواه گرفتن
تصویر گواه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
گواه گرفتن
(سَ بازْ، زَ دَ)
شاهد وبیّنه آوردن و گرفتن. (ناظم الاطباء). دلیل آوردن. گواه کردن. گواه آوردن: گواه می گیرم خداوندتعالی را بر نفس خود به آنچه نبشتم و گفتم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). بوسهل و بونصر آن سوگندنامه پیش داشتند خواجه آن را به زبان براند و پس بر آن خط خویش نبشت و بوسهل را گواه گرفت. (ایضاً تاریخ بیهقی ص 149). و خط خویش زیر آن نویسد و گواه گیرد که بر آن حکم کار کند. (ایضاً تاریخ بیهقی ص 148). گفت (پیرزن صاحب زمین) چنانکه مسجد را می باید خط بر باید کشید تا من بر وقف نامه گواه گیرم و درخت بسیار است دراین باغ بباید برید و سقف مسجد را از آن ترتیب بایدکرد. (تاریخ بیهق)، مناجات کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به گواه کردن و گواه آوردن شود
لغت نامه دهخدا
گواه گرفتن
شاهد قرار دادن کسی را گواه کردن: ... و پس بر آن خط خویش نبشت و بوسهل را گواه گرفت، دلیل آوردن بینه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پناه گرفتن
تصویر پناه گرفتن
پناهنده شدن، پناه بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
کنایه از در گوشه ای نشستن و از مردم دوری کردن، گوشه گیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
(سَ جُ کَ دَ)
گرفتن کرانه و طرف و لبۀ چیزی، به یک سو نشستن. (آنندراج). گوشه نشینی کردن و خلوت گزیدن. (ناظم الاطباء). انزوا گزیدن. منزوی شدن. انزوا جستن. اعتزال. اعتکاف. عکوف. انتباذ. اعتکال. اجتناب. کنجی گزیدن. در از خلق به روی خود بستن:
روم گوشه ای گیرم اندر جهان
مگر خود بزودی سرآید زمان.
فردوسی.
دی ماه فناست پند بپذیر
چون بلبل و نحل گوشه ای گیر.
خاقانی.
یا چو غریبان پی ره توشه گیر
یا چو نظامی ز جهان گوشه گیر.
نظامی.
من چو آن سلطان گرفتم گوشه ای
چون به معنی داد ما را توشه ای.
عطار (از مقدمۀ تذکرهالاولیاء).
گوشه گرفتم ز خلق و فایده ای نیست
گوشۀ چشمت بلای گوشه نشین است.
سعدی.
گوشه گیر ای یار یا جان در میان آور که عشق
تیربارانی ست یا تسلیم باید یا حذر.
سعدی.
عقل دیوانه شد آن سلسلۀ مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست.
حافظ.
نقش می بستم که گیرم گوشه ای زان چشم مست
طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
از راهی عبور کردن: بسان جان عدو عکس غوطه زد در زخم بر آب چشمه تیغت اگر گذار گرفت. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پناه گرفتن
تصویر پناه گرفتن
پناهیدن پناه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار گرفتن
تصویر خوار گرفتن
آسان گرفتن کاری را، بی اهمیت دانستن بی اعتبار تلقی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه گرفتن
تصویر بوسه گرفتن
کسی را بوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلاب گرفتن
تصویر گلاب گرفتن
استخراج گلاب از گل گلاب کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
گرفتن کرانه و طرف لبه چیزی را، گوشه گیری کردن انزوا گزیدن اعتزال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
گوشه نشینی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
المنعطفات
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
Corner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
coincer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
загнати в кут
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
ไล่ต้อนเข้ามุม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
encurralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
in die Enge treiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
zapędzić w róg
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
کونے میں لے جانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
কোণে ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
kukaribia pembeni
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
acorralar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
köşeye sıkıştırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
追い詰める
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
逼入角落
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
לפינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
코너에 몰다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
загонять в угол
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
कोने में करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
in het nauw brengen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
mettere all'angolo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
menggiring ke sudut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی